درامتداد تاریکی
سلام ممنونم از اینکه بعد از بازدیدتون نظر خودتون رو میگید همونطور که گفتم من این مطالب رو از روزنامه خراسان در میارم تا عبرتی برای دیگران باشه پس خواهش میکنم اگر به این وبلاگ اومدین حتما نظر خودتون رو برام بگید نا من هم بیشتر از این مطالب بزارم دوستون دارم ..............بای چند روزی است دردی سینه ام را آزار می دهد شبها کابوس می بینم نمیدانم باید بگوییم یا سوکوت کنم سکوتی به بلندای حیثیت دختران وطن.دیگر کسی نگران مام وطن نیست دیگر کسی به حریت و آزادگی ایرانیان فکر نمیکند دیگر کسی نیست که از نسل آینده ایران دفاع کند.از کورش هم گله دارم،آری گلایه دارم؛گله ای از مردانی که بر کرسی های اجرایی کشور تکیه زده اند.و 24 ساعته ادعای رفع مشکلات جوانان را دارند.به کجا نظر میکنید که هنوز مشکلات بزرگ و دردهای قشر جوان کشور را ندیده اید.آیا سرانجام دختران و پسران این کشور در تحقیقات 20 ساله شما گنجانده شده و قرار است که همچنان به صورت اعداد وارقام آماری در صفحات کاغذهای بی جان بگنجند.در ماه های اخیر دیدیم که مدیران ومسولان کشور اعلام کردند که بعد از 20 سال تحقیق و بررسی به این نتیجه رسیدیم که دختران کشور در معرض خطرات اجتماعی قرار دارند. من مهناز نيستم، محسن هم نيستم. من يک آدم بدبخت هستم که قرباني بي مهري روزگار شده ام و به مرحله اي رسيده ام که نه دوست دارم مهناز باشم و نه محسن. دختر ۲۶ ساله که به اتهام درگيري خياباني با تيپ پسرانه دستگير شده است در دايره اجتماعي کلانتري بانوان مشهد افزود: ۸ سال قبل مادرم بر اثر بيماري فوت کرد و من که بچه آخر خانواده هستم با پدرم تنها ماندم. دو برادر و يک خواهرم سرگرم زندگي خودشان بودند و پدرم نيز پس از گذشت يک سال با زن ديگري ازدواج کرد........... مرد جوان و همسرش که براي خريد به بازار رفته بودند ساعت ۱۱صبح به خانه برگشتند اما با درهاي بسته يکي از اتاق ها مواجه شدند و زماني که از پنجره به داخل اتاق نگاه کردند با صحنه اي بسيار وحشتناک روبه رو شدند.......... دوستي با دختر همسايه برايم دردسرساز شد و مرا به دام ارتباط خياباني انداخت و مجبور شدم تاوان سنگيني براي رهايي از آن پرداخت کنم.من تا پايان دوران دبيرستان، دانش آموزي ممتاز بودم و پيش بيني همه دبيران و معلمانم اين بود که بتوانم با کسب رتبه عالي در دانشگاه قبول بشوم...... رفيق بازي هاي سحر بالاخره دردسرساز شد و زندگي مان را نابود کرد. من از روز اول به اين زن گفتم که در رفت وآمد با دوستان مجردي و همچنين همسايه هايي که آن ها را به خوبي نمي شناسي بيشتر دقت کن و مراقب خودت باش. اما او که هيچ تعهدي نسبت به زندگي مان نداشت و اصلا احساس مسئوليت نمي کرد دنبال مسخره بازي هاي خودش رفت و خواسته هايم را لگدمال کرد. مرد جوان در دايره اجتماعي کلانتري ۲۲ مشهد افزود:........... من که هميشه صورتم را با سيلي سرخ نگه داشته ام تا کسي از راز زندگي ام سر در نياورد حالا سرگردان شده ام و نمي دانم چه کار کنم.پدر ۶۶ ساله در دايره اجتماعي کلانتري سناباد مشهد افزود: هر چه مي کشم از ندانم کاري هاي همسرم است. من بازنشسته هستم و پسرم چند سال قبل ازدواج کرده است. قصه زندگي پروانه، دخترک ۱۲ ساله اي که براي کمک به خانواده اش و فراهم کردن هزينه هاي تحصيلي خود و برادر کوچکش مجبور است کارگري کند و بازوي توانمندي براي پدر معلول و نقطه اميد و تکيه گاه مادر بيمار خود باشد را تيرماه سال گذشته در ستون در امتداد تاريکي با هم خوانديم........... غرور و خودخواهي مرا به اين جا کشاند و اگر شوهرم بفهمد کجا و چگونه دستگير شده ام بدون هيچ عذر و بهانه اي طلاقم خواهد داد، چون او خيلي نصيحتم کرد تا دست از لج بازي بردارم و خودم را اصلاح کنم. اما افسوس که من گوش به فرمان مادرم بودم و با اشتباهاتي که مرتکب شدم خودم را بدبخت و روسياه کردم. زن ۲۶ ساله که توسط مأموران کلانتري ۳۵ مشهد به همراه چند زن و مرد جوان در يک مجلس پارتي دستگير شده است در دايره اجتماعي کلانتري گفت:........
Power By:
LoxBlog.Com |